نویسنده: دکتر طهماسب محتشم دولتشاهی




 

الف- تقاضا و مطلوبیت- نظریه رفتار مصرف کننده براساس مطلوبیت قابل اندازه گیری با اعداد.

انسان دارای نیازهایی است که درصدد برآوردن و ارضاء آنهاست تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. نیازها از طریق اکتساب کالاها و خدمات ارضاء می شوند. انسان برای اینکه بتواند به نیازها و خواسته های خود جامه ی عمل بپوشاند، متضاضی به دست آوردن کالاها و خدمات می شود. بنابراین تقاضا ناشی از وجود نیازهای بشری است و بدین سبب انسان برای کالاها و خدمات تقاضا دارد که مصرف آنها ضمن ارضاء نیازهای طبیعی فرد، به فرد خشنودی می دهند. خشنودی و رضایت خاطری که فرد از اکتساب کالاها و خدمات به دست می آورد را در اقتصاد «مطلوبیت» (1) می نامند.
طبق تعریف «مطلوبیت کل» (TU) مقدار مطلوبیتی است که شخص از داشتن و یا مصرف کالاها و خدمات به دست می آورد. برای روشن شدن موضوع و نشان دادن چگونگی رفتار مصرف کننده مثالی ارائه می شود.
فرض می کنیم که بتوان مطلوبیت را به وسیله اعداد اندازه گیری کرد. جدول زیر را در نظر بگیرید(جدول 10).

مطلوبیت نهایی(3)

مطلوبیت کل (2)

مقدار کالا(1)

-
12
10
8
6
4
2
1
0
1-

0
12
22
30
36
40
42
43
43
42

0
1
2
3
4
5
6
7
8
9


جدول 10
به طوری که در ستونهای (1) و (2) مشاهده می شود، با مصرف بیشتر کالا، مطلوبیت بیشتری عاید مصرف کننده می گردد. افزایش مطلوبیت کل به ازاء مقادیر مختلف کالا تا واحد هشتم کاملاً مشخص است و به ازاء واحد هفتم و هشتم مطلوبیت کل 43 واحد می باشد. حال اگر مصرف کالا اضافه گردد و به 9 یا 10 واحد افزایش یابد، مطلوبیت کل نه تنها افزایش نمی یابد بلکه کاهش نیز پیدا می کند.
حال ببینیم که مطلوبیت نهایی (2) (MU) چیست؟ مطلوبیت نهایی آن مقدار از مطلوبیت است که از مصرف یک واحد بیشتر کالا به دست می اید. به طوری که در جدول 10 مشاهده می گردد مطلوبیت کل یک واحد کالا مساوی 12 است و مطلوبیت کل حاصل از واحدهای اول و دوم کالا مساوی 22 است. اگر مطلوبیت کل واحدهای اول و دوم را از یکدیگر کم کنیم، مطلوبیت نهایی واحد دوم کالا به دست می آید که برابر 10=12-22 می باشد. بدین ترتیب می توانیم مطلوبیتهای نهایی واحدهای بعدی کالا را محاسبه کنیم که در ستون سوم جدول ملاحظه می شود.
می بینیم که هر چند مصرف کالا بیشتر شود مطلوبیت نهایی کاهش پیدا می کند و بالاخره تا واحد هشتم کالا که مطلوبیت نهایی برابر صفر می گردد. این نقطه را (چنانچه منحنی مربوطه را رسم کنیم) نقطه سیری گویند چون مصرف کننده از این نقطه به بعد مطلوبیت بیشتری از واحدهای اضافی کالا کسب نمی کند. اگر مصرف ادامه پیدا کند مطلوبیت نهایی منفی خواهد شد. منحنی مطلوبیت نهایی در شکل 14 رسم شده است. این منحنی بیان کننده تقاضای فرد می باشد و می توان گفت چون کالا به فرد، مطلوبیت ارائه می کند و باعث برآورده شن نیازهای فرد است، انسان متقاضی اکتساب کالا می گردد.
نظریه مطلوبیت ابتدا توسط گوسن (3) آلمانی مطرح شد و سپس با تعالیم اقتصاددانانی چون کارل منگر (4)، لئون والراس (5) و جونز (6) به کمال رسید.
گوسن ضمن اینکه اعتقاد دارد که مطلوبیت کل و مطلوبیت نهایی قابل اندازه گیری با اعداد هستند، می گوید مطلوبیت نهایی یک کالا با افزایش مصرف آن و با عدم تغییر در مصرف کالاهای دیگر، کاهش پیدا می کند. این قانون را قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی می نامیم. ابتدا تحلیل تقاضا براساس مطلوبیت نهایی از اهمیت خاصی برخوردار بود ولی با ایرادی که به آن وارد آمد در توانایی این تحلیل نسبت به توضیح رفتار مصرف کننده تردید به وجود آمد.
مهم ترین ایرادی که بر تحلیل مطلوبیت نهایی گرفته شده است چگونگی اندازه گیری عددی مطلوبیت می باشد. به طوری که دیدیم در این تحلیل فرض شده است که مطلوبیت قابل اندازه گیری با اعداد می باشد که این گفته امروزه مورد تردید است.
به هر صورت نکات ضعف تحلیل تقاضا براساس مطلوبیت نهایی، منجر به ارائه نظریه منحنی های بی تفاوتی گردید که در بخش بعد به طور خلاصه به بررسی آن می پردازیم. در نظریه منحنی های بی تفاوتی از مفهوم مطلوبیت با فرض قابل رتبه بندی بودن مطلوبیت، استفاده می شود.

ضمیمه تقاضا و مطلوبیت

نتایج نظریه مطلوبیت به دو بخش تقسیم می گردد که به پیشنهاد اقتصاددان آلمانی به نام «ویزر» به قوانین اول و دوم گوسن معروف شده اتد. قانون اول گوسن به نام قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی مشهور است که مورد تحلیل قرار گرفت. به استناد گوسن مالی که در جدول شماره ده برای یک کالای خاص ارائه شد قابل تعمیم به همه ی کالاها است. یاد آور می شود که ممکن است اندازه ی مصرف کالاها ابتدا باعث افزایش مطلوبیت نهایی شود (مثل نان و یا آب که اولین قطعات و جرعه های آن برای آدم گرسنه و تشنه ابتدا مطلوبیت نهایی بیشتری را به دست می دهد) ولی بعد از آنکه مصرف از حدی گذشت، مطلوبیت نهایی کاهش یافته و قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی به قوت خود باقی خواهد ماند.
شکل عمومی منحنی های مطلوبیت کل و مطلوبیت نهایی این قبیل کالاها به صورت (شکل 15) است.
گوسن در قسمت دیگری از نظراتش می گوید: «مطلوبیت یک کالا که احتیاجات مختلفی را برآورده می کند وقتی بیشترین حد خود را داراست که مطلوبیت نهایی مصارف مختلف آن (مثل مصرف آب برای آشپزی و ماشین شویی) برابر باشد. به عبارت دیگر بیشترین ارضاء از مصارف مختلف یک کالا وقتی به دست می آید که مطلوبیت نهایی مصارف مختلف آن کالا برای مصرف کننده مساوی باشد. این عبارت

یعنی برابری مطلوبیت های نهایی به قانون دوم گوسن مشهور است.
در عمل، مواردی که یک کالا بتواند احتیاجات متعددی را ارضا کند، زیاد نیستند.

تنها کالایی که به طور کامل از این ویژگی برخوردار است، پول است، بنابراین قانون دوم گوسن بیشتر در مورد پول صادق است. اگر در نظربگیریم که با پول می توان کالاهای مختلفی را خریداری کرد، می توان نتیجه گیری کنیم که چنانچه رفتار فرد عقلانی باشد، یعنی چنانچه فرد برای حداکثر ساختن مطلوبیت خود تلاش کند، درآمد خود را به صورتی برای خرید کالاهای مختلف توزیع می کند که بیشترین مطلوبیت را به دست آورد. می گوئیم که در این حالت مصرف کننده در حال تعادل است.
با توجه به اینکه مصرف کنند درآمد خود را جهت خرید کالاهای مختلفی اختصاص می دهد، به استناد قانون دوم گوسن، اگر این مصرف کننده بخواهد مطلوبیت خود را به حداکثر برساند باید تساوی زیر را در رابطه با خرید کالاهای مختلف برقرار کند.

یعنی


طبق تعریف اگر مصرف کننده بتواند این تساوی را برقرار کند، مطلوبیت خود را حداکثر کرده و در حال تعادل (موقعیت تعادل) خواهد بود. (7)
بدین ترتیب مطلوبیت کل وقتی حداکثر می شود که مطلوبیت ناشی از آخرین واحد پول برای کلیه کالاهای خریداری شده، مساوی باشد. نسبت مطلوبیت نهایی بر قیمت، مقدار مطلوبیتی که فرد از آخرین ریال مصرفی کسب می کند را نشان می دهد.
برای روشن شدن چگونگی برابری مطلوبیت آخرین ریال صرف شده برای کالاهای مختلف، مثالی ارائه می کنیم. فرض کنیم مصرف کننده ای دارای بودجه ثابت 10 ریال در ماه است و در نظر دارد که این مبلغ را به مصرف دو کالای A و B اختصاص دهد. به فرض که قیمت هر واحد کالای A یک ریال و قیمت هر واحد کالاهای B، 2 ریال باشد، یعنی:


چنانچه مطلوبیت های نهایی مصرف کننده را از مصرف دو کالای A و B تعیین کنیم، می توانیم جدول فرضی زیر را تنظیم نمائیم (جدول 11). مقادیر مختلف دو کالای A و B است(ستون های 1 و4).



ستون های 2 و 5 نشان دهنده مطلوبیت نهایی به ترتیب دو کالای A و B و ستون های 3 و 6 نیز مطلوبیت ناشی از مصرف آخرین ریال برای به ترتیب دو کالای A و B را نشان می دهد.
حال اگر مصرف کننده بواهد در حال تعادل قرار گیرد باید اولا مخارج کل مصرف دو کالای A و B مساوی 10 شود یعنی:

و در ثانی باید همزمان تساوی:

را نیز برقرار کند.
چنانچه ارقام ستون های مختلف جدول 11 را درنظر بگیریم می بینیم وقتی مصرف کننده 2 واحد از کالای Aو 4 واحد از کالای B خریداری نماید، تساوی فوق به طور همزمان برقرار شده و مصرف کننده در حالت تعادل قرار گرفته است. پس بدین ترتیب مصرف 2 واحد کالاهای Aو 4 واحد کالای B، مطلوبیت مصرف کننده را به حداکثر می رساند.
بدیهی است اگر محدودیت بودجه ای وجود نداشته باشد، مصرف کننده تا جایی به خرید دو کالای A و B ادامی می دهد که مطلوبیت هایی آنها به صفر برسد (چرا؟)

- استخراج منحنی تقاضای فرد برای یک کالا

اکنون با آگاهی از موقعیت تعادل مصرف کننده و با اطلاع از چگونگی تقاضای فرد برای یک کالا در قبال تغییرات قیمت آن کالا، می توانیم منحنی تقاضای شخص را استخراج کنیم. توجه داشته باشید چون مصرف کننده درصدد است که همیشه در موقعیت تعادل باقی بماند لذا با تغییر قیمت یک کالا، تقاضای خود را طوری برای آن کالا تنظیم می کند که بتواند تساوی نسبت های مطلوبیت نهایی بر قیمت کالاهای مختلف را برقرار کرده و در حالت تعادل باقی بماند. در جدول 11 دیدیم چنانچه قیمت کالای B، 2 ریال باشد مصرف کننده متقاضی اکتساب 4 واحد از آن است. حال اگر قیمت آن به 1 ریال برای هر واحد کاهش یابد موقعیت تعادل مصرف کننده تغییر می کند. در این صورت برای اینکه فرد مطلوبیت خود را حداکثر کند طبق رابطه:

باید تقاضای کالای B را به 6 واحد افزایش داده و متقاضی به دست آوردن 4 واحد کالای A باشد چون در غیراین صورت تساوی فوق برقرار نخواهد شد.


پس اگر قیمت کالای B ، 2 ریال باشد مصرف کننده 4 واحد تقاضا خواهد کرد و اگر قیمت آن به 1 ریال کاهش یابد، مقدار تقاضا به 6 واحد افزایش پیدا می کند. بدین ترتیب دو نقطه از منحنی تقاضای مصرف کننده تعیین شده است که با وصل این دو به یکدیگر می توان منحنی تقاضای مصرف کننده را رسم کرد (شکل 16).
به همین ترتیب با تغییر قیمت کالای A می توان منحنی تقاضا برای آن کالا را استخراج و رسم کرد.

ب- تقاضاو منحنی های بی تفاوتی

نظریه رفتار مصرف کننده براساس مطلوبیت قابل رتبه بندی

ابتدا تحلیل تقاضا براساس مطلوبیت نهایی از اهمیت خاصی برخوردار بود ولی با ایراداتی که به آن وارد آمد در توانایی این تحلیل نسبت به توضیح رفتار مصرف کننده تردید به وجود آمد. مهمترین ایرادی که بر تحلیل مطلوبیت نهایی وجود دارد مشکل اندازه یگری عددی مطلوبیت است. در این تحلیل فرض شده است که مطلوبیت قابل اندازه گیری با اعداد می باشد، و به طوری که گفته شد این امر مورد تردید است.
لذا برای نشان دادن رفتار مصرف کننده و چگونگی تقاضای او تحلیل دیگری طرح و ارائه شده است که به نام منحنی های بی تفاوتی مشهور است. در این تحلیل به جای اندازه گیری مطلوبیت با اعداد از مطلوبیت رتبه بندی استفاده می شود، بدیت ترتیب اگر نتوانیم بگوئیم فلان کالا 2 یا 3 درجه (یا واحد) مطلوبیت ایجاد می کند، می توانیم بگوئیم که فلان کالا مطلوبیتی بیشتر یا کمتر از کالای دیگر به دست می دهد. به عبارت دیگر می توانیم رتبه ارجحیت در رتبه اول، کالای دیگر در رتبه دوم و الا آخر می باشد. همچنین فرد یا خانوار (که اغلب به عنوان واحد احتماع در نظر گرفته می شود) می تواند براساس این نظریه، مجموعه هایی از مقادیر مختلف دو کالا که سطح مطلوبیت یکسانی را به بار می آورد انتخاب کند. برای روشن شدن موضوع مثالی ارائه می دهیم.
فرض کنیم که مجموعه ای از دو کالایY و X (مثلا سیب و پرتقال) با مقادیر 9=Y و 1=X به مصرف کننده ای داده شده است و مصرف کننده می گوید اگر از کالای Y به تعداد 8 و از کالای X به تعداد 2 واحد نیز داشته باشد سطح مطلوبیت در مقایسه با مجموعه قبلی برایش تغییری نخواهد کرد. بدین ترتیب اگر مجموعه های دیگری از دو کالا را در نظر بگیریم که تغییری در سطح مطلوبیت مصرف کننده به وجود نمی آورد، می توانیم جدول زیر را تنظیم نمائیم (جدول 12).

 

کالای X

کالای Y

1
2
3
5
7
10

9
8
7
6
5
4


جدول 12
به همین ترتیب می توان مجموعه های دیگری در سطح بالاتر و یا پائین تر به دست آورد که مطلوبیت ناشی از آنها برای مصرف کننده یکسان باشد.(جدول 13).

 

کالای X

کالای Y

2
4
6
10
14
20

18
16
14
12
10
8


جدول13
حال اگر منحنی های مربوط به این جداول را رسم کنیم (8) منحنی هایی به دست می آید که به آنها منحنی های بی تفاوتی گفته می شود، چون سطح مطلوبیت بر روی هر کدام از آنها برای مصرف کننده یکسان و لذا بی تفاوت است. اگر چندین منحنی بی تفاوتی رسم کنیم، نقشه و یا سیستم منحنی های بی تفاوتی به وجود می آید (شکل 17).
بنابراین به طوری که ملاحظه می شود در این تحلیل لزومی ندارد که مصرف کننده درجه مطلوبیت ناشی از اکتساب کالا و یا کالاها را تعیین کند بلکه کافی است که بگوید مثلاً مجموعه M (بر روی منحنی ) مطلوبیت کمتری از مجموعه N (بر روی منحنی U2) به دست می دهد. نظریه رفتار مصرف کننده براساس مطلوبیت قابل رتبه بندی و از طریق منحنی های بی تفاوتی بیان می شود.

1- خصوصیات منحنی های بی تفاوتی

1- منحنی هایی که از مرکز مختصات دورترند دارای سطح مطلوبیت بیشتری می باشند. واضح است که سطح مطلوبیت منحنی U2 در شکل 17 از سطح مطلوبیت منحنی U1بیشتر است.
2- منحنی های بی تفاوتی یکدیگر را قطع نمی کنند. شکل 18 را در نظر بگیرید. اگر دو منحنی بی تفاوتی U2 و U1 یکدیگر را قطع کنند نتیجه می شود که مجموعه مربوط به نقطه M دارای دو سطح مطلوبیت می باشد چون هم روی منحنی U1 قرار گرفته و هم نقطه ای از منحنی U2 را تشکیل می دهد که این امر امکان پذیر نیست. لذا منحنی های بی تفاوتی نمی توانند یکدیگر را قطع کنند.
3- منحنی های بی تفاوتی از بالا به پائین و از چپ به راست نزولی هستند و در حقیقت نسبت به مبداء مختصات محدب می باشند. نزولی بودن و محدب بودن منحنی های بی تفاوتی به این دلیل است که مصرف کننده برای ثابت نگهداشتن سطح مطلوبیت خود هر بار به خاطر از دست دادن مقادیر مساوی از کالای X باید مقدار بیشتری از کالای Yرا به دست آورد.

نرخ نهایی جانشینی (MRS)

اگر از موارد جانشینی و مکمل بودن کالاها صرفنظر کنیم (شرح آن در بخش بعد)، گفتیم منحنی های بی تفاوتی نه تنها دارای شیب نزولی هستند بلکه نسبت به مبداء مختصات نیز محدب می باشند.
با تعریف نرخ نهایی جانشینی می توان دلیل محدب بودن منحنی های بی تفاوتی را نسبت به مبداء مختصات ارائه داد.
نرخ نهایی جانشینی نسبتی است که مصرف کننده براساس آن حاضر است مقداری از یک کالا را از دست داده و مقداری از کالای دیگر را به دست آورد (با سطح مطلوبیت یکسان). منحنی بی تفاوتی شکل 19 را در نظر بگیرید. ترکیبات

برای مصرف کننده بی تفاوت است. این ترکیبات را طوری انتخاب کرده ایم که رابطه زیر برقرار باشد.

ترکیب X1 Y1 را در نظر گرفته و روی منحنی به طرف پائین حرکت می کنیم. می بینیم که مصرف کننده برای به دست آوردن یک واحد از X(ازX1 بهX2) حاضر است Y1 Y2 واحد از Y از دست بدهد تا هنوز در سطح مطلوبیت مربوط به منحنی بی تفاوتی I باقی بماند. هرچند مرف کننده مقدار بیشتری از کالای X را به دست آورد، برای واحدهای اضافی آن حاضر است هر بار مقدار کمتری را از کالای Y از دست دهد. ما می توانیم نسبتی که مصرف کننده حاضر است براساس آن دو کالا را با یکدیگر مبادله کند به صورت زیر نشان دهیم.

یعنی نرخ نهایی جانشینی دو کالای Xو Y مساوی نسبت تغییرات بین دو کالا است.
∆Y مقداری از کالای Y است که مصرف کننده حاضر است در قبال تغییرات مقدار از کالایX ، از دست بدهد، با فرض این که در سطح مطلوبیت ثابتی قرار داشته باشد.
می دانیم چنانچه مصرف کننده از نقطه ای به نقطه ای دیگر روی منحنی بی تفاوتی حرکت کند، سطح مطلوبیت آن یکسان خواند ماند، مثلا وضعیت رفتن از ترکیب X1 Y1
به ترکیب X2 Y2 را در نظر بگیرید. می توان گفت مقدار مطلوبیتی که مصرف کننده با از دست دادن کالایY از دست می دهد (از Y1 به Y2) مساوی مقدار مطلوبیتی است که او از به دست آوردن کالای X (از X1 به X2 ) به دست می آورد.
پس می توان نوشت:

طرفین تساوی فوق را بر ∆X . تقسیم می کنیم:

یا

چون داریم:

پس

یعنی نرخ نهایی جانشینیX برای Y مساوی نسبت به MUXبهMUY است. معمولاً نرخ نهایی جانشینی کالا را با علامت منفی نشان می دهند.

2- شکلهای خاص منحنی های بی تفاوتی

شکل های منحنی های بی تفاوتی که ملاحظه کردیم شکل عمومی این نوع منحنی ها را نشان می دهد. چنانچه منحنی های بی تفاوتی به صورت شکل 20 باشد این امر بیان کننده جانشینی کامل دو کالاX و Y می باشد.
در این حالت یک واحد از کالای X به جای یک واحد از کالای Y جانشین می شود.
اگر منحنی های بی تفاوتی به صورت شکل 21 باشد، دو کلاا را کلاای مکمل می نامند.(مثل اتومبیل و لاستیک اتومبیل)

3- خط بودجه مصرف کننده

موقعیت تعادل مصرف کننده

اکنون می خواهیم با وارد کردن خط بودجه مصرف کننده و چگونگی خرید مصرف کننده از دو کالا، ضمن تعیین موقعیت تعادل مصرف کننده، منحنی تقاضای او را به دست آوریم.
فرض می کنیم بودجه ای که مصرف کننده برای خرید دو کالا Y و X اختصاص داده است I ریال باشد. قیمت کالاهای Y و X را نیز با و نشان می دهیم. اگر این مصرف کننده تمام بودجه خود یعنی I ریال را به خرید کالای Y اختصاص دهد می تواندI/PY واحد از کالای Y خریداری کند و اگر تمام این مبلغ را به خرید کالای X تخصیص دهد قادر است حداکثر I/ X واحد از کالایX خریداری نماید. اگر این دو مقدار از کالای Y و X را بر روی محورهای مختصات نشان دهیم دو نقطه I/PY وPX I/ به دست می آید.
از وصل دو نقطه مذکور خطی به دست می آید که آن را خط بودجه می نامند(شکل 22).
معاله خط بودجه به صورت زیر خواهد بود:
I =
یا
Y =
یا
Y =
عبارت یا نسبت قیمت دو کالا را شیب خط بودجه گویند.
برای اینکه بدانیم مصرف کننده کدام مجموعه از دو کالا( بر روی کدام منحنی بی تفاوتی) را انتخاب خواهد کرد، منحنی های بی تفاوتی و خط بودجه مصرف کننده را در یک دستگاه مختصات رسم می کنیم. (شکل 23)
با توجه به اینکه گفتیم هر مصرف کننده تعداد زیادی منحنی های بی تفاوتی دارد، یکی از این منحنی های بی تفاوتی به طوری که در شکل 23 ملاحظه می شود بر خط بودجه مصرف کننده مماس می گردد (نقطه E).
نقطه E نقطه ایست که مجموعه کالای مربوط به آن یعنی و واحد از دو کالای X و Y، مصرف کننده را به تعادل می رساند. تعادل مصرف کننده یعنی موقعیتی که او بتواند با بودجه محدود خود حداکثر مطلوبیت را به دست آورد. شیب منحنی بی تفاوتی و شیب خط بودجه در نقطه E مساوی هستند.
4-تغییر قیمت کالاها با فرض ثبات درآمد و استخراج منحنی تقاضای مصرف کننده
در صورتی که قیمت یکی از دو کالا تغییر کند شیب خط بودجه یعنی تغییر می کند. تغییر شیب خط بودجه باعث می شود که موقعیت حداکثر مطلوبیت مصرف کننده یعنی موقعیت تعادل مصرف کننده نیز تغییر پیدا کند.
با فرض ثبات درآمد فرض می کنیم که قیمت کالای X کاهش پیدا کند. اگر مصرف کننده تمام درآمد خود I را به خرید کالای X تخصیص دهد مقدار بیشتری، در مقایسه با زمانی که قیمت X کاهش نیافته بود، می تواند خریداری کند. اگر مقدار خرید مصرف کننده از کالای X باشد بعد از کاهش قیمت آن (از به ) مقدار خرید به بیشتر می گردد. در این حالت خط بودجه جدید خط است(شکل 24).
حال ببینیم که با تغییر خط بودجه، وضعیت تعادل مصرف کننده به چه صورت خواهد بود.
در شکل 25 ملاحظه می شود که موقعیت تعادل جدید مصرف کننده در این حالت به جای نطقه نقطه خواهد بود. خط بودجه جدید در نقطه با منحنی بی تفاوتی بالاتر مماس می شود. (9)
براثر کاهش قیمت کالای، مصرف کننده مقدار مصرف کالایX را با اندازه واحد افزایش و مصرف کالایY را به میزان واحد کاهش می دهد. اگر با کاهش مجدد قیمت کالای (از به )، نقاط تعادل و را پیدا و به هم وصل کنیم(شکل 26)، خطی دست می آید که منحنی قیمت –مصرف(10) (PCC) نامیده می شود.
اکنون از طریق شکل 26 به ارحتی می توان منحنی تقاضای مصرف کننده را برای کالای Xاستخراج کرد. این منحنی در شکل 27 رسم شده است. به طوری که ملاحظه می گردد برای استخراج منحنی تقاضا، مقدارX را به ازاء قیمت های مختلف به دست آورده و نقاط حاصل از مجموعه های قیمت و مقدار را به هم وصل می کنیم که منحنی تقاضای مصرف کننده برای کالایX به دست می آید.
بدین ترتیب ملاحظه کردیم که می توان رفتار مصرف کننده و چگونگی تقاضای او را برای یک کالا براساس منحنی های بی تفاوتی پیش بینی کرد.

پی نوشت ها :

1- Utility
2- Marginal utility
3- H. Gossen(1810-1858)
4- K. Menger (1840-1912)
5- L. Walras (1835-1882)
6- W.S. Jevons
7- به طور کلی می توان گفت گرایش مصرف کننده به برقرار تساوی مذکور است و موفقیت او در این امر به چگونگی تقسیم پذیری کالاها و دقت وی در تخصیص حد مطلوب پولش به خرید کالاهای مختلف بستگی دارد.
8- از هر مجموعه از دو کالا یک نقطه در دستگاه مختصات معین می شود. اگر نقاط به دست آمده را به هم وصل کنیم، یک منحنی بی تفاوتی رسم می شود.
9- اگر فرض کنیم100 I= ، و و و ریال باشد، شما می توانید به راحتی شکل را رسم و نتیجه بگیرید.
10- Price-Consumption Curve (PCC)

منبع مقاله :
محتشم دولتشاهی طهماسب (1390) مبانی علم اقتصاد: اقصاد خرد، اقتصاد کلان تهران: چاپ سی و یکم، ویراست ششم (1390)